پاریس، جشن بیکران (حمیدرضا امیدی‌سرور)

در سالهای جوانی، خواندن کتابهایی را که حدس می‌زدم، بسیار دوست خواهم داشت، به زمانی در آینده حواله می‌دادم. زمانی که قرار بود بهترین فرصت برای خواندن دقیق و لذت‌بخش یک کتاب فوق‌العاده باشد. اما متأسفانه گاه این زمانها آنقدر طولانی می‌شد که شاهکارها ناخوانده می‌ماندند و کتابهای معمولی خوانده می‌شدند! اما حالا که به پنجاه سالگی نزدیک شده‌ام و می‌دانم گذر عمر مجال این‌طور عشق‌بازی‌ها را نمی‌دهد. هر کتابی را که فکر می‌کنم باید خواند، به زمانی دیگر نمی‌اندازم. شروع می‌کنم و فرصت را به هوای کیفور شدن بیشتر از یک کتاب، از دست نمی‌دهم.

اما با دیدن «سالهای افول» (پاریس دهه ۱۹۳۰) اثر ویلیام وایزر که رضا رضایی ترجمه کرده و نشر فنجان به زیبایی به بازار فرستاده است،  دوباره این سرخوشی و میل قدیمی در من زنده شد. از زمانی که کتاب به دستم رسیده مدام خواندن کتاب را به زمانی مناسب موکول می‌کنم، هر بار چند صفحه‌ای از آن را می خوانم ، لذت می‌برم و مصمم می‌شوم که این یکی را باید حتماً در زمان مناسبی خواند، زمانی که فرصت داشته باشی تا در آن غرق شوی!

اگر قرار است به پاریس دهه‌ی ۱۹۳۰ (با آن همه چهره‌های درخشان ادبی و هنری که در این شهر رؤیایی جمع شده‌اند) سفر کنیم، نیاز به زمانی مناسب و فرصتی کافی‌ است. همراه شدن با جیمز جویس، رفتن به کتابفروشی شکسپیر و شرکاء و سر زدن به سیلویا بیج و یا جذاب‌تر از همه عشق آنائیس نین به همسرش، و در عین حال رابطه‌ی پرشورش با هنری میلر، نوشتن خاطراتش در دو نسخه (یکی واقعی و دیگری غیرواقعی) برای پنهان کردن ماجرا از همسری که خودش از همه جریان اطلاع داشت و انبوهی خرده‌روایت‌های جذاب درباره‌ی زیست هنرمندانه‌ی نسلی تکرارنشدنی، نابغه‌هایی که در آن سالهای پرافت‌وخیز درست در آستانه‌ی رسیدن جنگی عالمگیر گذرشان به پاریس دوست‌داشتنی افتاده بود.

«سالهای افول» رمان نیست اما به شیوه‌ای کاملا روایی نوشته شده، ناداستانی است که صحنه‌ی اصلی رخدادهایش پاریس است؛ با شخصیت‌هایی واقعی و نامدار که حضورشان در این مقطع مهم تاریخ‌ساز شده است: ولادمیر نابوکوف، ارنست همینگوی، سالوادور دالی، کوکو شانل، تی اس الیوت، کاترین ان پورتر، پابلو پیکاسو و دیگران. البته کتاب این ویژگی را دارد که از هر صفحه که باز کنی و شروع به بخواندن کنی به نکته‌ی جذابی برمی‌خوری.

تعجب می کنم چرا چنین کتابی آنگونه که باید و شاید در رسانه ها مورد عنایت قرار نگرفت، شاید آنها نیز چون من خواندن آن را با زمانی مناسب موکول کرده اند! اما پیشنهاد می کنم شما چنین اشتباهی نکنید، اگر عاشق ادبیات و هنر هستید و فضاهای هنری پاریس در نیمه اول قرن بیستم را دوست دارید این کتاب را از دست ندهید.

من هم امیدوارم در فرصتی مناسب که زیاد هم دور نیست، از خجالت آن در بیایم و مفصل‌تر درباره‌ی آن بنویسم!

پاریس، جشن بیکران (حمیدرضا امیدی‌سرور)